کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روسیه و آسیای مرکزی: آیا پروژه‌های همگرایی سرانجامی دارند؟

eurasianet , 8 آذر 1396 ساعت 10:41

پروژه‌های همگرایانه کرملین در منطقه آسیای مرکزی برای بسیاری از روس‌ها جالب نیست. این عدم علاقه باعث شده که هر یک از این پروژه‌ها به موسسه خصوصی سیاست‌مداران تبدیل شوند که ممکن است در صورت خروج افراد علاقمند و یا در صورت ظهور اختلاف نظر و تفرقه بین نیروها منحل و برچیده شوند که این ممکن است هر زمان اتفاق بیفتد. بنابراین، در چنین شرایطی نمی‌توان در مورد هیچ استراتژی بلند مدتی صحبت کرد.


ایران شرقی/
 
مباحث مربوط به پایدار  بودن اتحاد روسیه و کشورهای آسیای مرکزی (که روابط متقابلا سودمند دارند) و یا شکننده و موقتی بودن اتحاد آنها که در زمان حیات «میخائیل اسکوبلف»[1] مطرح شده بود، در حال حاضر نیز ادامه دارد. تقریبا یک و نیم قرن از آن زمان که لشگرکشی‌های اسکوبلف، توسعه‌طلبی روسیه در آسیای مرکزی را تکمیل کرد، می‌گذرد.
اکنون نیز با وجود گذشت 26 سال از استقلال کشورهای شوروی سابق، این مباحث اهمیت و شدت خود را از دست نداده و همچنان ایجاد کننده اختلافات سیاسی و اجتماعی هستند. دلیل این امر آن است که پروژه‌های همگرایانه ایجاد شده و ارتقا یافته توسط «کرملین» -شامل اتحادیه اقتصادی اوراسیا، سازمان پیمان امنیت جمعی، سازمان همکاری شانگهای، کشورهای مستقل مشترک المنافع –تنها در صورت وجود روابط نزدیک بین فدراسیون روسیه و کشورهای آسیای مرکزی به طور کامل محقق می‌شوند.
سیاست‌مداران در سخنرانی‌های عمومی خود، از این اتحادیه‌ها (که کشورهای آسیای مرکزی در آنها نقش‌های گوناگونی دارند) و همچنین روابط دوجانبه این کشورها با روسیه همواره به عنوان اتحاد‌های "استراتژیک" و "دوستانه" یاد می‌کنند. اما برخی بر این باورند که نمی‌توان به طور قاطع گفت که روابط نزدیک روسیه با کشورهای آسیای مرکزی یک دستاورد است، بلکه می‌تواند یک بار (محدودیت) برای این کشورها محسوب شود.
این رویکرد در نگرش روس‌ها نسبت به مهاجران منطقه آسیای مرکزی به خوبی مشهود است. طبق نظرسنجی صورت گرفته توسط مرکز «لودا» در ژوئیه سال 2017، بومیان آسیای مرکزی که در روسیه کار و زندگی می‌کنند باعث رنجش، نگرانی و ترس 27 درصد از روس‌ها می‌شوند. این واقعیت که 62 درصد از روس‌ها احساسات خاصی نسبت به این افراد ندارند (یعنی آنها را به گروه خاصی از ارتباطات اجتماعی اختصاص نمی‌دهند) مشکل را حل نمی‌کند.
درست است که 27٪ فقط کمی بیشتر از یک چهارم است، اما نارضایتی و ناراحتی، واکنش‌های متقابل را بر می‌انگیزد و این واقعیت که از هر چهار شهروند روسی یک نفر منبع احساسات منفی و تجاوز بالقوه علیه مهاجران بومی آسیای مرکزی است را نمی‌توان نادیده گرفت.
علاوه بر این، برخی از سیاست‌مداران (هم اپوزیسیون و هم طرفدار کرملین) خطرات ناشی از این احساسات را درک کرده و خواهان محدود کردن روابط با منطقه آسیای مرکزی هستند.
دقیقا 300 سال پیش، در سال 1717، ماموریت نظامی پیتر اول در منطقه تحت فرماندهی کاپیتان «الکساندر بکویچ چرکاسکی» که یکی از اهدافش وابستگی خیوه بود با شکست مواجه شد. اما این مبارزه در تاریخ به عنوان اولین قدم در تسخیر آسیای مرکزی توسط روسیه ثبت شد.
150 سال بعد، در تاریخ 11 (23) جولای سال 1867 امپراتور الکساندر دوم دستور تشکیل فرمانداری کل ترکستان در مرکز تاشکند را صادر نمود. بخشی از قلمروهای قزاقستان، قرقیزستان و ازبکستان مدرن جزو این فرمانداری بودند. این، ژست نمادین ورود بخش بزرگی از آسیای مرکزی به عنوان یک واحد اداری مستقل (و نه به عنوان یک واحد وابسته به فرمانداری کل اورنبورگ) به امپراتوری روسیه بود که دو سال پیش انجام شده بود. فتح فعال منطقه تا سال 1880 ادامه داشت و در نتیجه آن سرزمین‌های جدید و بخارا و خیوه که به ظاهر مستقل بودند، اما تحت کنترل کامل همسایه شمالی خود قرار داشتند در اختیار ترکستان روس قرار گرفتند.
گسترش امپراتوری به مرزهای جنوبی واکنش دوگانه جامعه روسیه را برانگیخت. برخی از سیاست‌مداران و نظامیان انتظار داشتند که فضاهای جدید و مردم باعث ایجاد انگیزه جدید در اقتصاد امپراتوری شده و موقعیت روسیه را (به عنوان قدرت جهانی که قادر به رقابت با بریتانیا باشد) تقویت کنند. «فیودور داستایوفسکی» در سال 1881 نوشته است: «ما در اروپا برده و فقیر بودیم، اما در آسیا حکمرانی خواهیم کرد».
اما هم در میان روس‌های دور از واقعیات ترکستان و هم در میان برخی از مقاماتی که مزایای پیوستن به مناطق دور را نامشخص و غیربدیهی و هزینه‌های آن را بیشتر می‌دانستند افراد شکاک و کم باور حضور داشتند. «میخائیل سالتیک‌اف-شدرین»، نویسنده کتاب "آقایان تاشکند" نارضایتی عمومی از فعالیت مقامات امپراتوری در آسیای مرکزی را بیان کرد. وی در این کتاب یک تصویر جمعی از فساد اداری را ایجاد نمود.
با این وجود، علی‌رغم بسیاری از مشکلات، تمام صد سال پس از فتح آسیای مرکزی به نشانه تقویت روابط آن با روسیه تاریخی سپری شد. حتی به نظر می‌رسید که حکومت شوروی جدید موفق به یافتن تعادل بین منافع و غلبه بر بی‌اعتمادی متقابل شده است.
اما در حال حاضر، عدم توافق سیاسی در نهایت باعث می‌شود که بخشی از جامعه روسیه، منطقه آسیای مرکزی را به عنوان یک سرزمین دور و عجیب و غریب و بومیان آن را به عنوان بیگانگان و مهمانان ناخوانده تلقی ‌کنند.
پروژه‌های همگرایانه کرملین در منطقه آسیای مرکزی برای بسیاری از روس‌ها جالب نیست. این عدم علاقه باعث شده که هر یک از این پروژه‌ها به موسسه خصوصی سیاست‌مداران تبدیل شوند که ممکن است در صورت خروج افراد علاقمند و یا در صورت ظهور اختلاف نظر و تفرقه بین نیروها منحل و برچیده شوند که این ممکن است هر زمان اتفاق بیفتد.
بنابراین، در چنین شرایطی نمی‌توان در مورد هیچ استراتژی بلند مدتی صحبت کرد. امکانات و فرصت‌های موجود در آسیای مرکزی ناشناخته و غیر قابل جذب بوده و این منطقه را به یک قلمروی ناخواسته تبدیل کرده است.
 

[1] فرمانده نظامی و استراتژیست روسیه (تولد: 17(29) سپتامبر سال 1843. مرگ: 25 ژوئن (7 جولای) سال 1882)
انتهای مطلب/.


کد مطلب: 1081

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/event/1081/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir