ایران شرقی 8 اسفند 1398 ساعت 12:27 https://www.iess.ir/fa/translate/2190/ -------------------------------------------------- آسیای مرکزی و انتقال قدرت عنوان : مروری گذرا بر موضوع انتقال قدرت در کشورهای آسیای مرکزی -------------------------------------------------- انتقال قدرت در کشورهای مستبد همواره با بلاتکلیفی و عدم قطعیت همراه بوده است، چرا که رویه‌های تعیین شده به دلیل فقدان نهادهای دموکراتیک رعایت نمی‌شوند. فعلا رژیم‌های آسیای مرکزی با استفاده از روش‌های سریع و غیرشفاف انتقال قدرت در داخل کشور؛ با این وضعیت کنار آمده‌اند و از پیامدهای مخرب و جدی برای کشور (اما نه برای خانواده‌ها و وراث حاکمان سابق) در امان مانده‌اند. در این راستا، گام نظربایف در سال گذشته، فرصت جدیدی را ایجاد کرد: کنترل پیشگیرانه بر بخش بزرگی از دوران انتقال قدرت، قبل از اینکه واقعا اتفاق بیفتد. با این حال، حتی این فرصت هم نمی‌تواند به طور کامل ضامن موفقیت این مدل انتقال قدرت باشد. در نهایت، روند جدیدی ظهور ‌می‌یابد که شامل انتقال قدرت به وارث مستقیم می‌شود. اما باید دید که آیا این رویکرد به واقعیت خواهد پیوست یا خیر. حتی اگر این اتفاق بیفتد، مشخص نیست که آیا این رویکرد در نهایت موفق خواهد بود یا خیر. متن : ایران شرقی/ پس از گذشته 3 دهه از دستیابی به استقلال، تغییراتی در رهبری کشورهای آسیای مرکزی صورت گرفته است. رهبرانی که قبل از فروپاشی شوروی سکان قدرت را در دست داشتند، در اکثر موارد در حال حاضر وجود ندارند و جانشینانشان به قدرت رسیده‌اند. به دلیل ماهیت استبدادی این رژیم‌ها، انتقال قدرت در آنها به صورت بسته برگزار شد. اما امکان شناسایی چگونگی انجام انتقال قدرت و پیش‌بینی آینده وجود دارد. کشورهای مستبد آسیای مرکزی به جز تاجیکستان که در آن امامعلی رحمان از سال 1992 قدرت را در اختیار دارد، اخیرا تحت کنترل و رهبری نسل دوم قرار گرفته‌اند. رهبران قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان که از زمان دستیابی به استقلال؛ رهبری کشور خود را به عهده داشتند، دیگر رئیس جمهور نیستند. سناریوهای انتقال قدرت در ترکمنستان و ازبکستان شبیه یکدیگر هستند، اما سناریوی قزاقستان با آنها متفاوت است. اگرچه امامعلی رحمان رهبر جمهوری سوسیالیستی شوروی تاجیکستان نبود و مانند نظربایف، صفرمراد نیازاف و اسلام کریم‌اف در فرآیند دستیابی به استقلال مشارکت نداشت، اما می‌توان وی را آخرین رهبر نسل اول نامید. فعلا می‌توان به دو روش انتقال قدرت در منطقه اشاره کرد: در روش اول، انتقال قدرت پس از مرگ ناگهانی روسای جمهور اول صورت گرفته و مقام‌های داخلی رژیم جایگزین آنها شده‌اند (مانند ترکمنستان و ازبکستان). در روش دوم انتقال تدریجی قدرت صورت گرفته و هنوز هم در حال وقوع است (مانند قزاقستان). در مورد دوم، رئیس جمهور سابق استعفا داده است، اما هنوز هم اکثر قدرت را در اختیار دارد. این روش‌های مختلف، نتیجه ویژگی‌های کشورها و همچنین دیدگاه استراتژیک رهبران آنهاست. خودمختاری در چارچوب رژیم انتقال قدرت در ترکمنستان و ازبکستان پس از مرگ نیازاف و کریم‌اف به صورت بسته صورت گرفت. هر دو رژیم توسط مقام‌های دولتی داخلی که در مدیریت مشارکت داشتند، ادامه یافت. علی‌رغم اینکه ترکمنستان و ازبکستان فرآیند مشابهی را سپری کردند، اما به دلیل ماهیت رژیم‌ها و رهبری آنها؛ تفاوت‌هایی با هم داشتند. آنچه در مورد ترکمنستان قابل توجه است، سرعت و تاثیر انتقال قدرت است که در آن نخبگان ضعیف شده پس از سال‌ها متحد شدند و از نامزدی غیرمنتظره که انتخاب نیازاف یا عضو خانواده وی نبود، حمایت کردند. تا آنجا که مشخص است، هیچ مخالفت قابل توجهی با روی کارآمدن بردی‌محمداف صورت نگرفت، چرا که آتایف، جانشین قانونی بلافاصله پس از مرگ نیازاف دستگیر و زندانی شد. نمی‌توان با اطمینان گفت که چه اتفاقی در سال 2006 در پشت صحنه افتاده است، اما مشخص است که رژیم داخلی با حمایت نخبگان کشور به قدرت رسیده است. در ازبکستان هم اتفاق مشابهی افتاد، هرچند می‌توان گفت به دلیل تعداد بیشتر نامزدها و مراکز قدرت تا حدی متفاوت بود. بلافاصله پس از مرگ ناگهانی کریم‌اف در ماه اوت سال 2016، شوکت میرضیایف که حدود 13 سال نخست وزیر کشور بود، به عنوان رئیس جمهور موقت انتخاب شد. همانند ترکمنستان، این نقش برای رئیس مجلس سنا در نظر گرفته شده بود. اما رئیس مجلس سنا نامزدی خود را به نفع میرضیایف پس گرفت. این موضوع پایه و اساس قانونی انتقال قدرت را مورد شک و تردید قرار می‌دهد. اولین درگیری بر سر قدرت بین میرضیایف، رستم عظیم‌اف- وزیر دارایی- و رستم عنایت‌اف -رئیس سرویس امنیت ملی- رخ داد. میرضیایف توانست به تدریج و با مداخله بازیگران مختلف و همچنین با استفاده از سیاست قبیله‌ای به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود و قدرت خود را به ضرر دو رقیب دیگر تقویت و تحکیم کند. با این حال، این فرآیند در ازبکستان با مراکز مختلف قدرت، سیاست قبیله‌ای و نخبگان ناهمگون‌تر، نامشخص‌تر و طولانی‌تر بود. میرضیایف به ماهها زمان نیاز داشت که مورد تایید قرار گیرد. حتی در حال حاضر هم در رژیم وی عناصری وجود دارند که وی باید بین آنها تعادل برقرار کند. در هر دو مورد، نه نیازاف و نه کریم‌اف جانشینان خود را مشخص نکرده بودند و همین امر به بلاتکلیفی و تغییر قدرت توسط نخبگان منجر شد. علاوه بر این، خانواده‌های نیازاف و کریم‌‌اف در این فرآیند شرکت نکردند: نه به صورت داوطلبانه و نه به صورت اجباری. حتی در برخی موارد وضعیت نهایی آنها بدتر هم شده است (مانند گلنارا کریمووا). این واقعیت اخیر، نورسلطان نظربایف را ترغیب کرد تا برنامه‌ای طراحی کند که از این چنین سناریویی در امان باشد. نورسلطان نظربایف تنها رهبر جمهوری شوروی سابق است که هنوز هم قدرت را در اختیار دارد. نظربایف در آستانه 80 سالگی؛ وضعیت به وجود آمده در ازبکستان پس از مرگ کریم‌‌اف را ارزیابی کرد. وی تصمیم گرفت به گونه‌ای رفتار کند که مانع اجرای چنین سناریویی در قزاقستان شود. اگرچه توکایف رئیس جمهور است، اما نظربایف هنوز هم زمام امور را در دست دارد. نظربایف به لطف پست ریاست شورای امنیت؛ همانند سابق کشور را رهبری می‌کند. وی پس از اعمال برخی اصلاحات در ماه اکتبر سال 2019، اختیاراتی را در رابطه با انتصاب‌های دولتی به ضرر توکایف بدست آورد. نظربایف نقش رئیس کشور را ایفا کرده و در نشست‌های بین‌المللی مختلف شرکت می‌کند. انتقال قدرت در قزاقستان هنوز هم در حال انجام است. بنابراین، موفقیت یا عدم موفقیت آن هنوز مشخص نیست. با این وجود، چنین فرآیندی توسط خود نظربایف در حال شکل‌گیری است. «الباسی» (لقب نظربایف) با قدرت جدیدی که در اختیار دارد، موقعیت و ثروت خانواده خود را پس از مرگش تامین می‌کند. در اینجا باید به انتصاب دخترش دریگا نظربایوا به عنوان رئیس مجلس سنا اشاره کرد که از دیدگاه برخی از ناظران، بدان معناست که وی ممکن است اولین زن رئیس جمهور کشور باشد، هر چند چندان حمایتی از این نسخه نشده است. با این حال، نظربایف پس از تقویت موقعیت خانواده خود و میراثش به عنوان بنیان‌گذار جمهوری قزاقستان، یک چشم انداز استراتژیک را نشان داد که تا کنون همتایانش در آسیای مرکزی چنین چشم اندازی را نشان نداده‌اند. آیا جانشینی ارثی ممکن است؟ در رژیم‌های مستبد آسیای مرکزی، دو روش انتقال قدرت وجود دارد: انتقال قدرت به سبک ترکمنستان و ازبکستان و انتقال قدرت به سبک قزاقستان. با این حال، ممکن است یک مدل جدید دیگر هم برای انتقال قدرت بوجود آید: مدل جانشینی ارثی. این فرآیند فعلا هنوز در کشورهای آسیای مرکزی اتفاق نیفتاده است. اما در تاریخ غنی منطقه؛ آخرین بار در اوایل قرن 20 در امارات بخارا و خانات خیوه اتفاق افتاده بود. ممکن است تاجیکستان و ترکمنستان بتوانند این روش دیرینه را احیا کنند. در میان کشورهای آسیای مرکزی، تاجیکستان تنها کشوری است که رهبرش در اوایل سال‌های 90 به قدرت رسید. امامعلی رحمان از سال 1992 رئیس جمهور تاجیکستان است. وی در حال حاضر، پسرش رستم امامعلی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است. رستم امامعلی 32 ساله برخی از سمت‌ها را در دولت تاجیکستان (از جمله ریاست آژانس مبارزه با فساد) در اختیار داشته است. وی در سال 2017 به عنوان شهردار دوشنبه انتخاب شد. در عین حال، پارلمان محدودیت سنی را برای پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس عالی از 35 سال به 30 سال کاهش داد. انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری که در سال 2020 در کشور برگزار خواهند شد، ممکن است به تخته خیز در آینده سیاسی رستم امامعلی و رحمان که همانند نظربایف به منظور باز کردن جا برای پسرش، یک گام به عقب برداشته است؛ تبدیل شوند. به نظر می‌رسد که ترکمنستان در همین جهت حرکت کند. سردار، پسر بردی‌محمداف در سال‌های اخیر چند پست دولتی را در اختیار داشته است. وی نماینده مجلس، معاون وزیر امور خارجه و استاندار ولایت آخال بوده است. با توجه به مشکلات احتمالی مربوط به سلامتی قربانقلی بردی‌محمداف، از جمله شایعات مربوط به مرگ وی در تابستان گذشته، پیشرفت سریع جایگاه و مقام سردار بسیار اهمیت پیدا کرده است.   اگرچه ارتقاء رستم امامعلی و سردار بردی‌محمداف به این واقعیت اشاره دارد که آنها برای تبدیل شدن به جانشین پدران خود آمادگی دارند، اما اولا، مشخص نیست که آیا هدف رحمان و بردی‌محمداف تنها انتقال قدرت به فرزندان خود باشد. احتمالا، ارتقاء آنها به منظور دریافت تجربه در امور دولتی در صورت تغییر رژیم صورت گرفته است. این کار ممکن است به منظور بیمه کردن آنها در مقابل دیگر عوامل و رقبای سیاسی که قادر به تضعیف موقعیت آنها هستند صورت گرفته باشد. ثانیا، حتی اگر هدف، انتقال قدرت به پسران باشد، مشخص نیست که آیا این سناریو موفق خواهد بود یا خیر. به محض اینکه رحمان و بردی محمداف از صحنه خارج شوند، هیچ ضمانتی وجود ندارد که نخبگان (حتی نخبگان ضعیف در ترکمنستان) نتوانند برنامه‌های خود را اجرا کنند و فرزندان خود را روی کار آورند. بنابراین، اگرچه احتمال جانشینی ارثی در تاجیکستان و ترکمنستان وجود دارد، اما این امر هنوز تحقق نیافته است. انتقال قدرت در کشورهای مستبد همواره با بلاتکلیفی و عدم قطعیت همراه بوده است، چرا که رویه‌های تعیین شده به دلیل فقدان نهادهای دموکراتیک رعایت نمی‌شوند. فعلا رژیم‌های آسیای مرکزی با استفاده از روش‌های سریع و غیرشفاف انتقال قدرت در داخل کشور؛ با این وضعیت کنار آمده‌اند و از پیامدهای مخرب و جدی برای کشور (اما نه برای خانواده‌ها و وراث حاکمان سابق) در امان مانده‌اند. در این راستا، گام نظربایف در سال گذشته، فرصت جدیدی را ایجاد کرد: کنترل پیشگیرانه بر بخش بزرگی از دوران انتقال قدرت، قبل از اینکه واقعا اتفاق بیفتد. با این حال، حتی این فرصت هم نمی‌تواند به طور کامل ضامن موفقیت این مدل انتقال قدرت باشد. در نهایت، روند جدیدی ظهور ‌می‌یابد که شامل انتقال قدرت به وارث مستقیم می‌شود. اما باید دید که آیا این رویکرد به واقعیت خواهد پیوست یا خیر. حتی اگر این اتفاق بیفتد، مشخص نیست که آیا این رویکرد در نهایت موفق خواهد بود یا خیر. انتهای مطلب/